محمد حسن جانمحمد حسن جان، تا این لحظه: 20 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

دانستني ها

دانستني ها

آيا ميدانستيد اولين حيواني كه اهلي شد گرگ بودكه خوي وحشي گري وخون خواري خود را از دست داد وبه سگ تبديل شد؟ آيا مي دانستيد اگر شواليه اي از اسب مي افتاد ديگر نمي توانست به علت سنگيني جوشن بلند شود وبراي آزادي او بايد غرامت پرداخت شود آياميدانستيد ريش سياه دزد دريايي انگليسي بسيار مشهور بوده است؟! او , ريش وموهايي بافته داشت وآدمي درنده خو بود آيا مي دانستيد يوزپلنگ ميتواند سرعت خود را تا110كيلومتر افزايش دهد؟ آياميدانستيدهر فيل مي تواند 10ليتر آب را در خرطوم خود جاي دهد؟ آيا مي دانستيد زبان زرافه , سياه رنگ است؟ ماجراي بودا: بودا پسر شاه نپال بود پدر بودا نمي گذاشت فرزندش با واقعيت روبرو شود تا همواره خوشبخت شود اما روزي پي...
10 دی 1392

بدون عنوان

  سلام.من خاله کوچیکه محمد حسن عزیز هستم.امروز به مناسبت تولدش, واسش یه پست می زارم تا خودش هم سوپرایز بشه! تولد مبارک عزیزم. این هم هدیه های ما. زاستی این هم از طرف آنیتا خوشگله:   امیدروارم که صد سال دیگه هم در کنار خانواده ات خوشبخت زنئگی کنی و به موفقیت های پی در پی دست پیدا کنی و همه ما رو شاد کنی عزیزم. واو چه کیکی!حالا بیا شمع ها رو فوت کن.... ...
10 دی 1392

خاطرات تابستان

سلام باشروع تابستان مدرسه ها تعطیل شدند وکلاس های تابستانی جای آن هاراگرفتند باشروع تابستان من کلاس های مختلفی  راشروع کردم. موسیقی: یکی ازکلاس های تابستانی من موسیقی است من درکلاس موسیقی اموخته های زیادی را اموختم همچنین اهنگ های زیادی را ازقبیله سلطان قلب ها-ارکیده رشیدخان-تولدت مبارک و... را می توانم ازحفظ بنوازم. وقرار است که درمورخ1392/2/12کنسرتی گروهی با سه اهنگ دراموزشگاه بنوازم .                                          ...
31 تير 1392

اسرارموفقيت دردرس وامتحانات وزندگي

رسيدن به اعتمادبه نفس وتوانايي والا نقش مهم وحساس افكاربرسرنوشت:*افكارانسان ها نقش بسيارمهم وحساسيدرتعيين سرنوشت وزندگي آن هادارد.فكرچه به صورت مثبت وچه به صورت منفيباعث ايجادتغييرات وتاثيرات سرنوشت سازومهميدرانسان مي گرددودراصل تمام اعمال ورفتارواستعدادهاوشخصيت هرفردارطباط مستقيم باافكارآن شخص دارد                                             كشش فكر       درفكر كششي وجوددارده انسان متفكر را بامس...
27 خرداد 1392

خاطره ی نوروز 1392

    سلام امروز یعنی 1392/1/1 عیدنوروز در خانه ی مادربزرگم  بودیم درآن روزها, روزهای خوبی سپری    می شد .  درابنداي آن روزها زياد خوب نبود ولي بعد از آن روز با پسرعمويم مشغول به بازي شدم ابتدا بيشتربه يازي هاي كامپيوتري روي آورديم ولي بعد از آن با پسرعمويم وبرادرم به شنا در رود مارون مشغول شديم رود مارون به اندازه ي كافي  عمق دارد. سپس از آب بيرون آمديم. ولباس عوض كرديم وبه خانه ي مادربزرگ رفتيم ما نمي توانستيم جلوي چشم ايشان به جايي برويم زيرا پدربزرگ ما فوت كرده بود وچند روز ديگر چهلم ايشان بود. ما روزي ديگر به شهر ديلم رفتيم. در آن جا ترقه خريديم وبعد از خريد برگشتيم .وقتي برگشتيم عمه ام آمده...
19 خرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دانستني ها می باشد